پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود :
همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا
پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟
خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به
شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را
به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند
حتی اگر تمام پاهایش دست از کار بکشند ، او به کار
به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش
عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از
خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او
تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا
برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: