یایی می سازد این پاییز ...........
روی نیمکت تنهایی پاییز نشسته
با برگ های رنگارنگ سخن میگوید
روز ها را می شمارد
می آید ...
نمی آید ...
دستی از پشت روی چشمانش را می گیرد ...!
لبش را با بوسه ای میهمان میکند !
آه ...
چه رویایی می سازد این پاییز ...........
برچسبها:
/دوست دارم بروم سربه سرم نگذارید
/گریه ام را به حساب سفرم نگذارید
/دوست دارم که به پابوسی باران بروم
/نگذارید انقد آیینه هارا به رخ من نکشید
/انقدر داغ جنون بر جگرم نگذارید
/چشمی آبی تر از آیینه گرفتارم کرد
/بس کنید این همه دل دوروبرم نگذارید
/آخرین حرف من این است زمینی نشوید
/فقط از حال زمین بی خبرم نگذارید

موضوعات مرتبط: عشق ، تنهایی ، تا ابـــــــد میپرستمت ، بی وفا ، آخرین دست نوشته ی... ، ،
برچسبها:
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که رفت من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی او تمام کرد من شروع کردم
وقتی او تمام شد من آغاز شدم
و چه سخت است...
تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن...
مثل تنها مردن.
برچسبها: